loading...
بریچ رسمی کبری 11
سر آغاز
سلام به همه بروبچ کبرایی-تام بکی !!

اینجا اولین وبلاگ داستان نویسی کبرا11
و
من اولین نویسنده ی داستان های کبرا11 در جهان هستم!
و به قول بربچ رییس داستان نویسای کبرا11یی!
داستان های اینجا رو هیچ جای دیگه گیر نمیارین و مطمئن باشین ازخوندنشون
پشیمون نمیشید!!
بعضی از داستان ها دارای کلیپ
(ساخته شده به دستان هنرمند و استاد کلیپ سازی

A.H
هستن و برخی دیگه از داستان درحال حاضر در حال ترجمه به انگلیسی توسط
خودم هستن!)
در حال حاضر دو فصل اول داستان ها کاملا نوشته ی خودم و فصل سه  برگزیده ی
داستان های من و نویسنده های فعال هستن!
فصل 4 از داستان ها بزودی نوشته میشود
شما میتونید داستان های فصل های گذشته رو به راحتی ازمنو های سمت راست
پیدا کنیدو ازخواندن انها لذت ببرید!
کپی داستان ها با ذکر منبع و نام نویسنده در وبلاگ های دیگر مجاز است
با تشکر: ریحانه.س.م

magic666 بازدید : 2809 دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 نظرات (1)

سلام من رويا هستم و این اولین داستان منه امیدوارم با نظرات خودتون منو خوشحال کنید بن با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شد.الو یگر هستم سمیر از اون طرف خط داد زد بن تو هنوز خوابی مثلا امروز قراره از مرکز بازرس بیاد اگه تا بیست دقیقه دیگه تو پاسگاه نباشی خودم یه گلوله تو سرت خالی میکنم فهمیدی بن با تنبلی گفت سمیر تو بدترین کابوس زندگی منی بذار یکم دیگه بخوابم مرد حسابی .سمیر :باشه پس الان به خانوم کروکر زنگ میزنم و میگم دیشب چی راجبش تو کافه گفتی بن :چی من سمیر عزیز دلم من تا ده دقیقه دیگه خودمو میرسونم و تو رو به یه قهوه دعوت میکنم نظرت چیه ها .سمیر:باشه پس دیر نکن .و.تلفن رو قطع کرد.ناگهان صدای زنگ در بن رو مجبور به بلند شدن کرد .بن:کیه اول صبح نذاشتن کپه مرگمو بذارم  و در رو باز کرد ولی با دیدن دختری که اسلحه رو به سمتش نشونه گرفته بود به عقب برگشت دختر آروم آروم برگرد داخل و صدات هم در نیاد و گرنه یه گلوله تو سرت خالی میکنم فهمیدی .بن داخل رفت و دختر در رو پشت سرش بست و یه دستبند به طرف بن انداخت و گفت دستت رو به صندلی ببند و محکم بن رو به صندلی بست.بن تو کی هستی از من چی میخوای دختر گفت اروم باش اگه کاری رو که بهت میگم انجام بدی قول میدم اتفاقی برات نیافته بن خنده ای کرد و گفت وای چقدر ترسیدم ولی دختر سیلی محکمی به صورت بن زد و گفت من وقت این مسخره بازی ها رو ندارم پس هر چی میگم گوش کن از اون طرف سمیر تو خیابون داشت به سمت پاسگاه حرکت میکرد که دید یه زن وسط خیابون افتاده سریع ترمز زد و به طرف زن رفت سمیر خانوم حالتون خوبه الان به آمبولانس زنگ میزنم ولی تا خواست گوشی موبایل رو دربیاره اسلحه رو روی سرش احساس کرد و صدای کلفت مردی که گفت اسلحه ت رو بنداز سمیر آروم اسلحه ش رو انداخت و گفت تو کی هستی مرد اونو به طرف جلو انداخت و گفت خفه شو و راه بیافتد و به زن گفت تو هم زود پاشو و سوار ماشین شو لعنتی و گرنه خودت میدونی 

ریحانه بازدید : 7087 دوشنبه 02 شهریور 1394 نظرات (12)

سلام دوستان عزیز یه مسابقه ی توپ قراره بزاریم!هر دفعه که نظرات رو چک میکردم تو قسمت نظرات تایید نشده داستان های ارسالی شما رو میدیدم و خوشحال میشدم!ایندفعه قراره یه مسابقه بزاریم با موضوعات خاصی که تکراری نباشند!واقعا خیلی بده که ایده ی کسی رو بدزدیم . از رو اون داستان مشابه بسازیم!متاسفانه من چند مورد دیدم که به دوستان هم گفتم!یکی از دوستان گفت:کبرا خودش خیلیه حالا ما اگه بخوایم خیلی داستان دیگه هم بنویسیم که نمیشه و باید از ایده های مشابه استفاده کنیم!ولی من میگم این کار کاملا اشتباهه!یه نویسنده خوب و خلاق حتی اگه از روی یه داستان و یه ماجرا با بازیگرای ثابت میلیون ها ماجرا هم ساخته باشه میتونه اونو به میلیارد ها ماجرا و داستان دیگه تبدیل کنه!

موضوعات تکراری که از نویسندگان خواهشمندم ازش استفاده نکنند:

1-گذاشتن نامزد یا دوست دختر یا همسر و....برای جناب بن یگر!

2-شک کردن به جناب بن یگر درمورد خلافکار بودن در پرونده ای!

3-تا مرز مرگ رفتن جناب بن یگر!

4-گروگان گیری خانواده ی سمیر!

5-و خیلی ماجراهای تکراری دیگه!(همچنین از ماجراهای فیلم های اکشن و پلیسی دیگه هم استفاده نکنید لطفا و داستان ها رمان گونه هم نباشند!)

جایزه ی نفر اول شارژ5000تومنی!

جایزه ی نفر دوم شارژ2000 تومنی!

جایزه ی نفر سوم شارژ1000تومنی!

مهلت ارسال داستان های مسابقه ی شهریور تا سه شنبه 17 شهریور ماه!

کاترینا بازدید : 2626 جمعه 30 مرداد 1394 نظرات (2)

سلام بروبچ

من و سایت Afc11.ir  یک تصمیم گرفتیم و اینکه من فیلم هایی که قرار بود اینجا آپلود کنم رو در اون سایت قرار بدم ولی هنوز همینجا داستان عکس و کلیپ قرار داده میشه فقط قسمت های کبری در اونجا آپ میشه امیدوارم سر بزنین 

با تشکر کاترینا 

 

کاترینا بازدید : 5579 سه شنبه 27 مرداد 1394 نظرات (6)

و اینک یک خبر دارم که تو سایت afc هم بهش اشاره شد و دیگه تصویب شد وینزنز کیفر در شخصیت الکس براندت بعد از دو سال کبری 11 رو ترک میکنه و جای خودشو به دانیل روسنر میده الیته اینم بگم که اقای دنیل احتمالا شخصیت تاخو در قسمت تربو و تاخو هست ولی مطمئن نیستم فقط شباهت دارن با هم 

کاترینا بازدید : 3487 شنبه 24 مرداد 1394 نظرات (5)

با سلام 

دوستان بالاخره با کمک تمام شما و نویسنده های فعال می خوایم تحولات زیادی تو وب بدیم و اخبار خیلی از چیزهارو میتونین با عضویت در خبرنامه دریافت کنین و اگه میخواستین به وب کمک کنین یا پیشنهاد و نظر خاصی داشتین در نظر خصوصی چیزی از خودتون بدین تا با شما در ارتباط باشیم و از نظرات خوب شما استفاده کنیم 

با تشکر (مدیران سایت)

عضویت در خبرنامه یادتون نره به زودی هر روز این وب آپدیت میشه و دوباره به زمان شکوه خودش بر میگرده.... 

کاترینا بازدید : 3516 جمعه 09 مرداد 1394 نظرات (7)

بروبچ طبق نظرسنجی قبلی ریحانه جون از بین اون پنج داستان برای ترجمه به انگلیسی داستان بیدار باش رای بیشتری اورد و به زودی ترجمه خواهد شد با تشکر

اینم لیتک داستان برید بخونیدش 

http://rte11.rozblog.com/post/5

کاترینا بازدید : 5298 جمعه 09 مرداد 1394 نظرات (7)

سلام بروبچ من امروز میخوام سه تا قسمت رو بزارم و هر کدوم تو قسمت نظرسنجی رای بیشتری اورد برای دانلود بزارمش 

توجه تمام این قسمت های دوبله هستند

مرگ لاورا

جایزه بر سر کیم کروگر 

تربو و تاخو 

کاترینا بازدید : 2819 پنجشنبه 08 مرداد 1394 نظرات (5)

سلام بروبچ...چه خبرا؟؟

میخواستم از همین الان اعلام کنم اگه هر سوالی در مورد تام بک یا کبری 11 داشتین ما همگی در خدمتیم اگر کلیپی قسمتی از فیلمی یا داستانی با موضوع خاصی داشتین ما در خدمتیم

بزارین یک عکس بهتون نشون بدم این کار یک نقاش حرفه ایه که تو مرکز نقاشیاش پیدا کردم 

برای دیدن بقیه عکس های زیبا که بیشتریاشون ساخته دست خودمه به پیجم در اینستاگرام مراجعه کنید 

کاترینا بازدید : 2800 پنجشنبه 25 تیر 1394 نظرات (3)

سلام بروبچ پست قبل از این داستان خودم بود حالا از داستان بن یگری بگذریم برسیم به خود تام این آهنگ تام مال آلبوم Superficial Animal هست قدیمیه ولی خیلی قشنگه من که لذت بردم حالا میزارم تا شما هم لذت ببرین 

Alive

ریحانه بازدید : 5954 پنجشنبه 11 تیر 1394 نظرات (13)

محدوده ی عملیات آن ها جاده ها و بزرگراه هاست.....

سرعتشان سرسام آور....

دشمنانشان سارقین قاطلین و باج گیرانند که راه را بر بیگناهان میبندند.....

مردان کبرا11 شبانه روز در حال فعالیتتند....

وظیفه ی آنان تامین امنیت جاده ها و بزرگراه هاست.....

اردوگان آتالای....

تووووم بککککک.....(خخخخخ تام رو میگفت توم)

هششششششششششدار برای کککککبرا11....

خخخخخخخ یه زمانی هفته ای یه بار این نماهنگ قشنگ لالایی شبم بود الان شده یه خاطره،یه خاطره ی شیرین....

ادامه ی داستان در ادامه ی مطلب....

 

ریحانه بازدید : 7170 سه شنبه 09 تیر 1394 نظرات (11)

یکی از دوستام میگفت اگه روزی قرار باشه بن به کبرا11 برگرده دوست

دارم اینجوری باشه که با ماشین بیاد پاسگاه و در حالی که یه خانومی درو

باز میکنه بن از صندلی پشت یه بچه بیاره بیرون و اونو تو بقلش بگیره و

به سمیر زن و بچش رو معرفی کنه!خخخخخ اما همونطور که متوجه شدین

اگه روزی بن بخواد برگرده من دوست دارم شبیه این

داستانم(مضنون)برگرده!

 

 

ادامه ی داستان در ادامه ی مطلب....

ریحانه بازدید : 12896 پنجشنبه 28 خرداد 1394 نظرات (21)

(پست ثابت یک هفته)

 

داستان ها در پایین این پست

 

سلام به همگی طی چند روز گذشته وقت گذاشتم تا یه نگاهی به داستان های قدیمی بندازم چون خودم از بش نخوندمشون یادم رفته همه ی ماجراشونو خخخخخخخخخخ.....! لا به لای اونها یه سری نظر و انتقاد دیدم که قدیمی بودند و احتمالا مخاطبشون من بود ولی دوستانم به دلیل غیبت طولانی مدتم اون هارو جواب دادن!به هر حال واجب دیدم برای مهمترین اونها یه پست بذارم! اول از همه باید تشکر کنم از همه ی کسانی که برام نظر میذارن!هر وبلاگ نویسی انرژیشو از این نظرات میگیره و با اونها متوجه میشه که نوشته هاش خواننده داره! در درجه ی دوم باید بگم که خیلیاتون درخواست کرده بودید قسمت های داستان های نوشته شده رو در وب برای دانلود بزاریم. خخخخخخخخخخ در این باره باید بگم که خیلی خوشحال شدم از اینکه داستانام اینقدر جذاب بودن براتون که احساس کردین قسمتی از کبرا11هستش!دوستای خوبم این داستان ها در اصل نوشته های خودم و حاصل تخیل خودمه! و در کبرا11ساخته نشده به جز داستان شماره ی یک از فصل اول که اولین داستانم بود و خیلی شبیه به قسمت فینال کبرا11هستش که باید بگم من دو سال قبل از ساخته شدن این قسمت این داستان رو نوشتم ، یعنی اینکه از روی کبرا تقلید نکردم(اینو وب نویسان سابق و قدیمی کبرایی و تام بکی مثل رورو جون و رگن جون هم شاهد هستند!!! موضوع بعدی اینه که خیلیا از سبک نوشتن من و یا دوستان دیگه اعتراض کردین که چرا بعضی از داستان ها خشن یا غمناک نوشته شده که در جواب باید بگم که خیلی معذرت میخوام ولی اگه میخواین نخونین...... چون هر نویسنده ای سبکی داره و این سبک منه! و جواب مخصوصی راجع به آقا سعید دارم!!!! آقا سعید من از انتقاد های سازنده استقبال میکنم و خوشحال میشم که کسی بخواد راهنماییم کنه!اما این لحن شما اصلا درست نبود..... اولا که باعث افتخارمه تام بک(همون بنی که میگین...) حتی یه خط از داستان هامو بخونه!چون من یه طرفدار و فقط یه نویسنده ی آماتور ام!دوما که شما چند سالتونه؟از طرز املا تون میشه فهمید هنوز به دبیرستان نرسیدید!(البته راهنمایی هم تخفیف دادم)بگذریم... میخواستم بگم من این داستان هارو زمانی که همش ده یا یازده سالم بود نوشتم شما تو این سن اگه داستانی مشابه نوشته باشید و اثبات کنید شخصا حاضرم بهتون جایزه ی نوبل رو تقدیم کنم!از این رو به خودم افتخار میکنم که تو این سن این داستان هارو نوشتم و در حال حاضر که 17سالمه سعی خواهم کرد داستان های بهتری رو ارائه بدم!و مورد دیگه اینه که خودم شخصا از داستان هایی خوشم میاد که لحن دوستانه داشته باشن و نه ادبی!و اینکه اگه واقعا داستان هام به افسانه شبیه شده با افتخار میگم:

من ، ریحانه.س.م اولین نویسنده ی افسانه های کبرا11 هستم!

و در آخر بگم همیشه سعی کردم با همه دوست باشم و خوب رفتار کنم اما هیچوقت آدم هایی که داستان هامو بدون ذکر منبع به اسم خودشون ثبت میکنن نمیبخشم!مثل سایت نیمکت هفتادییا با نویسندگی فاطمه!

(برای دیدن نظر آقا سعید عکس رو saveکرده و زوم کنید!)

ریحانه بازدید : 13951 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (17)
سلام بچه ها!من برگشتم و دوباره بعد از دو سال
 
میخوام شروع دوباره ای داشته باشم!بعد از تعمیرات
 
وبلاگ فصل4 داستان های کبرا11رو در روز شنبه
 
میتونید بخونید!!!
 
 
 
با تشکر
 
 
ریحانه.س.م
 
 
بازگشت
ریحانه بازدید : 10612 جمعه 11 اردیبهشت 1394 نظرات (13)

سلام به همه

ریحانه هستم مدیر وبلاگ بربچ کبرا11!

متاسفانه ایام سختی برای هممون هست چون میدونم دیگه کم کم به فصل امتحانات نزدیک و نزدیک تر میشیم!مخصوصا سال سوم ها(خودم!خخخخخخ)

با اینکه امسال کنکوری ام اما بازم در تابستان به صورت هفتگی این وبلاگ اپ میشه!

در حال حاضر هم میخوام یه گروه وایبری تشکیل بدم که هممون توش باشیم!گروه های زیادی رو درست کرده بودم اما به خاطر تعداد کم یا فعالیت کم از بین رفتند!حالا گروه ار تی ای 11 در وایبر تشکیل میشه و کسایی که میخوان عضوش باشن لطفا به همین پست شماره تلفشون رو نظر خصوصی بفرستند!

ممنون

(ریحانه)

کاترینا بازدید : 3646 یکشنبه 09 فروردین 1394 نظرات (5)

سلام به بروبچ رسمی کبری11

امیدوارم که عید بهتون خوش بگذره هم البته گذشته باشه!همونطور که میدونید این وب مدت هایه که پست هاش خیلی کم شده درسته؟؟ حالا من و ریحانه جون میخوایم اینهمه رو جبران کنیم امیدوارم شماها هم با نظرات دلگرم کنندتون مرا شاد کنید اینم یکسری عکسسس

فیلم Meine allerschlimmste Freundin (دوست دختر بد من) کلیپی از این فیلمو حتما در سایت رگن مشاهده نمایید 

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    داستان های فصل دوم

    داستان شماره 1

    داستان شماره 2

    داستان شماره 3

    داستان شماره 4

    داستان شماره 5

    داستان شماره 6

    داستان شماره 7

    داستان شماره 8

    داستان شماره 9

    داستان شماره 10

    داستان شماره 11

    پشت صحنه ی داستان ها

    داستان های فصل سوم

    داستان شماره ی 1

    داستان شماره ی 2

    داستان شماره ی 3

    داستان شماره ی 4

    داستان شماره ی 5

    داستان شماره ی 6

    داستان شماره ی 7

    داستان شماره ی 8

    داستان شماره ی 9

    داستان شماره ی 10

    داستان شماره ی 11

    پشت صحنه ی داستان ها

    آمار سایت
  • کل مطالب : 324
  • کل نظرات : 3901
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 146
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 531
  • بازدید ماه : 1,762
  • بازدید سال : 12,335
  • بازدید کلی : 2,840,880
  • کدهای اختصاصی