loading...
بریچ رسمی کبری 11
سر آغاز
سلام به همه بروبچ کبرایی-تام بکی !!

اینجا اولین وبلاگ داستان نویسی کبرا11
و
من اولین نویسنده ی داستان های کبرا11 در جهان هستم!
و به قول بربچ رییس داستان نویسای کبرا11یی!
داستان های اینجا رو هیچ جای دیگه گیر نمیارین و مطمئن باشین ازخوندنشون
پشیمون نمیشید!!
بعضی از داستان ها دارای کلیپ
(ساخته شده به دستان هنرمند و استاد کلیپ سازی

A.H
هستن و برخی دیگه از داستان درحال حاضر در حال ترجمه به انگلیسی توسط
خودم هستن!)
در حال حاضر دو فصل اول داستان ها کاملا نوشته ی خودم و فصل سه  برگزیده ی
داستان های من و نویسنده های فعال هستن!
فصل 4 از داستان ها بزودی نوشته میشود
شما میتونید داستان های فصل های گذشته رو به راحتی ازمنو های سمت راست
پیدا کنیدو ازخواندن انها لذت ببرید!
کپی داستان ها با ذکر منبع و نام نویسنده در وبلاگ های دیگر مجاز است
با تشکر: ریحانه.س.م

ریحانه بازدید : 2950 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (3)

توجه کنید در این مطالب و پشت صحنه ها هنگام درون متن واقعی از اسم های اون اشخاص استفاده میشود و در پشت صحنه اسم اصلیشان گفته میشود به طور مثال:بن و سمیر در داستان و تام و اردوغان در پشت صحنه!

پشت صحنه ی داستان شماره ی1:سازمان فدرال

الف)بن:هه!تو شلیک نمیکنی!(و اون مامور شلیک میکنه)بن:ای نامرد!چرا شلیک کردی؟کارگردان:کات!تام،این جزء دیالوگت نبود!تام:خو خواستم هیجانش زیاد بشه دیگه!

ب)سوزانه:شما؟؟بن:اممم….من…من…من مخلصتون تام هستم!کارگردان:کات!تام،جون من این فیلمای ویدیویی رو خراب نکن!بابا فیلم گرون شده!از حقوقت کم میکنما!تام:آخه دیالوگم یادم رفته بود!هه هه هه!!

 

ادامه ی متن را در ادامه ی مطلب بخوانید

ج)سمیر:من خانواده دارم….زن و بچه دارم و کشورم آلمان رو دوست دارم….بن:خو منم میدونستم تو اینا رو داری!برو سر اصل مطلب…!!کارگردان:کات!تام همونجا وایسا دارم میام!تام:نههه!فراررر!کارگردان:وایسا ببینم!

پشت صحنه ی داستان شماره ی2:دام مرگ بن

الف)(وقتی به سمیر میگن بن مرده)….کارگردان:کات!آخه اردوغان،الان مثلا تو باید گریه زاری و بی تابی کنی!…ادوغان:آخه گریم نمیاد!تام(از پشت صحنه):میخوای خودکشی کنم،گریت بیاد؟!اردوغان:فکر خوبیه!یه امتحانی بکن!تام:بله دیگه!چیز دیگه ای احیانا نمیخواین؟

ب)(هنگامی که بن تیر خوره بود و حالش بد بود…)سمیر:به من اعتماد کن…….کارگردان:کات!چیه تام؟باز دیالوگتو فراموش کردی؟تام:نه باو!کارگردان:پس چرا لال مونی گرفتی؟تام:آخه این گریم رنگ خون مصنوعی ایندفعه خیلی بدبویه!کارگردان:باشه،دفعه ی بعد از خون طبیعی خودت استفاده میکنیم!تام:نه نه نه!غلط کردم!این ادکلن خوشبو رو از کجا تهیه کردین؟اردوغان:هه هه هه!تام:هه هه هه!نوبت تو هم میرسه!

ج)(وقتی که بن حافظشو از دست داده بود و یه مشت به سمیر زد…)اردوغان:ای نامرد دردم گرفت!تام:آخیش،اوغدمو خالی کردم!اردوغان:آخه من بیچاره کی تو رو زدم که تو اینجوری اوغده داشتی؟تام:اوووه!نگو و نپرس!تو قسمتای ویروس،تابوت،تاءروس،توطعه…یا کلا هرجا که من بیهوش میشدم،تو چه کشیده های آبداری به من زدی!اردوغان:آهان پس بگو…!تام:گفتم که…!

پشت صحنه ی داستان شماره ی3:افعی11+کبری11 در مقابل عقرب سیاه!

(همون قسمتی که همگی ما بازیگر شده بودیم!)الف)آزورا:بن،من میترسم!تام:دیگه پررو نشو دیگه!ریحانه:کی به کی میگه پررو!تام:من به کی میگم پررو!ریحانه:کی به من میگه پررو؟تام:پررو!ریحانه:پررو!

ب)(زمانی که آزورا مرد)ریحانه:حق داشتی تام!این رنگه گریم خون خیلی بدبویه!تام:دیدین گفتم!همیشه حق با من است!مینا:سلام بچه ها چه خبر؟زهره:هنوز وقت عصرونه نشده؟کارگردان:ما الان وسط فیلم برداری هستیم!اصلا همگی اخراجین!افسون:جدی؟؟نه باو!روشنک:آقای کارگردان ببینید من چه بازیگر خوبی ام!

((و اینگونه شد که ما دیگر الان تو سریال نیستیم!))

پشت صحنه ی داستان شماره ی4:ناجوان مردی

الف)سمیر:آره فک میکردم بی عرضه ای…بن:آره دیگه با عرضه تر از من که نمیتونی پیدا کنی!سمیر:نه بی عرضه تر از تو نمیتونم پیدا کنم!برعکس گفتی!بن:

ب)(وقتی که بن سمیرو کول کرده بود و داشتن فرار میکردن)تام:بدنیست یه رژیم بگیریا!خیلی چاق شدی!اردوغان:تو نگران خودت باش!

پشت صحنه ی داستان شماره ی5:بیدار باش

(سمیر هنگام خوندن شعر)

نمیدونم چی شد که ایجوری شد

نمیدونم کی میخوای دوباره برگردی

نمیدونم چرا تو خوابیدی

نمیدونم چرا من باید اینجا جون بکنم

نمیدونم چرا تو باید راحت باشی

ولی اینو خوب میدونم که هرگز

دیالوگامو حفظ نکردم

اینو میدونم که الان کارگردان

میاد منو میندازه بیرون از فیلم….

پشت صحنه ی داستان شماره ی6:من خودت را میخواهم

الف)فرانک:من پسر عموی همکار قبلیتون بن یگرم!اردوغان:ای جان عمت!تام:حیف که عمه ندارم!وگرنه همینجا لهت میکردم!

ب)فرانک:سمیر،من بن هستم!سمیر:ای خاک تو مخت!مردم از ترس!نکنه روحشی؟کارگردان:کات!اردوغان!دیالوگ از خودت میسازی؟

ج)بن:واقعا ازت ممنونم!تو کمک بزرگی به من کردی!سمیر:خواهش میشه عزیزم!

پشت صحنه ی داستان شماره ی7:بن عزیز

(ماشین بن طی فیلمبرداری چپ میکنه و بدلکار تام مجروح میشه!)تام:پس تا وقتی حال بدلکارم خوب شه فیلمبرداری تعطیله دیگه!کارگردان:تو که نیازی به بدلکار نداری تام!تام:چیییی؟عمرا اگه برم!اردوغان:وقتی بردنت میفهمی!تام:نهههه!اردوغان:آرههه!

پشت صحنه ی داستان شمار ی8:دو جواهر در غبار باد

(اونجایی که منفجر میشه اون کارگاه قدیمی)تام:ههه!الان بینندگان و طرفداران و خوانندگان ما همه دلنگرونمونن!آخییی!!یه ذره سرکارشون بزاریم!اردوغان:نه باو گناه دارن!

پشت صحنه ی داستان شماره ی9:تیمارستان وحشی

سمیر:اول دارو هارو به بن بخورونین پیش مرگم شه!بن:ههه!من بهشون رشوه دادم اول به تو بخورونن!سمیر:چند داده من بیشتر میدم!بن:نه نه من بیشتر میدم!

پشت صحنه ی داستان شماره ی10:بمب گزار رو پیدا کن

بن:من مایکم!همکار جدیدتون!رییستون به من گفت بیام اینجا!رییس:من رییسم و تو رو نمیشناسم!بن:چییی؟این جزء برنامه نبود!

پشت صحنه ی داستان شماره ی11:خودت قضاوت کن

آیدا:تام آماده ای!تام:یه خورده با ادب باش بچه!تو فیلمبرداری بهم میگی عمو بن و اینجا میگی تام!!!اردوغان:اشکال نداره بچست عمو تام!تام:اردوغان من مگه چند سالمه که عموی توام؟؟؟؟

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فرزانه مظاهری در تاریخ 1394/06/18 و 11:30 دقیقه ارسال شده است

فکم کنده شد از بس خندیدم




خیلی بی رحمیشکلکشکلک

این نظر توسط کسب درآمد با یک کد خودکار در تاریخ 1393/12/01 و 11:44 دقیقه ارسال شده است

کسب درآمد بدون دردسر فقط با یک کد
امتحانش ضرری نداره

این نظر توسط ساحل در تاریخ 1392/11/17 و 14:51 دقیقه ارسال شده است

دمت گرم.عاااااااااااااالی بود.شکلکشکلکشکلکشکلک
پاسخ : خواهش!میسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی!شکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    داستان های فصل دوم

    داستان شماره 1

    داستان شماره 2

    داستان شماره 3

    داستان شماره 4

    داستان شماره 5

    داستان شماره 6

    داستان شماره 7

    داستان شماره 8

    داستان شماره 9

    داستان شماره 10

    داستان شماره 11

    پشت صحنه ی داستان ها

    داستان های فصل سوم

    داستان شماره ی 1

    داستان شماره ی 2

    داستان شماره ی 3

    داستان شماره ی 4

    داستان شماره ی 5

    داستان شماره ی 6

    داستان شماره ی 7

    داستان شماره ی 8

    داستان شماره ی 9

    داستان شماره ی 10

    داستان شماره ی 11

    پشت صحنه ی داستان ها

    آمار سایت
  • کل مطالب : 324
  • کل نظرات : 3901
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 146
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 536
  • بازدید ماه : 1,767
  • بازدید سال : 12,340
  • بازدید کلی : 2,840,885
  • کدهای اختصاصی